[خاک شناسی] آبکند فصلی [آب و خاک] آبکند موقتی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] دریاچه فصلی [زمین شناسی] دریاچه فصلی
فراری، فرار، مهاجر، پناهنده، فانی، تبعیدی، بی دوام، زود گذر سایر معانی: گذرا، مربوط به موضوعات روز، وابسته به مطالب زود گذر، متغیر، عیار، سرگردان، سیار [زمین شناسی] فرار در مباحث مربوط به بو ...
مرور، گذرنده، عبور، مرگ، فانی، زود گذر، بالغ بر، در گذشت سایر معانی: (رجوع شود به: pass) گذشت، تصویب، پاس، عابر، رهگذر، گذرا، کوتاه، موقتی، آنی، ناپایا، (قدیمی) بسیار، به شدت، سطحی، با بی دق ...
مشروط، شرطی، سپنج، موقتی، موقت سایر معانی: کوته زمان، دم گذر (provisionary هم می گویند)، (قدیمی) پیش نگرانه، آینده نگرانه، محتاطانه، (پست) تمبر موقت [حقوق] موقت، مشروط
زود گذر، سپنج، انی، موقتی، موقت، سپنجی سایر معانی: گریزا، ناپا، گذرا، دم گذر، ناجاوید [برق و الکترونیک] موقت [مهندسی گاز] موقتی