inappreciable
/ˌɪnəˈpriːʃəbl̩/

معنی

جزئی، ناچیز، غیر محسوس، نامریی، بی بها، غیر قابل ارزیابی، غیرقابل تقدیر
سایر معانی: صرفنظر کردنی، نامحسوس
[ریاضیات] بی بها، ناچیز

دیکشنری

قابل اندازه گیری نیست
صفت
imperceptible, invisible, impalpable, inconspicuous, inappreciable, inappreciativeغیر محسوس
invisible, inconspicuous, inappreciable, sightlessنامریی
partial, little, minute, retail, negligible, inappreciableجزئي
poor, little, negligible, insignificant, meager, inappreciableناچیز
priceless, inestimable, worthless, inappreciable, valuelessبی بها
inappreciableغیر قابل ارزیابی
inappreciableغیرقابل تقدیر

ترجمه آنلاین

غیر قابل تقدیر

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.