[عمران و معماری] زهکشی شده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] آزمایش تحکیم یافته زهکشی شده
[عمران و معماری] صافی دارای زیر زهکش
[زمین شناسی] آزمایش برش زهکش نشده
انجام شده، وقوع یافته سایر معانی: (اسم مفعول فعل: do) انجام شده، کرده، پایان یافته، پخته، (از نظر اجتماعی) قابل قبول، پسندیده، (عامیانه) باشه، قبول، با کمال میل، (عامیانه) 1- مرده، نابود، تب ...
اخلاقا خشک، یابس، خشک، بی آب، خشک کردن، تشنه شدن، خشکانیدن سایر معانی: بدون آب، بی اشک، بی سرشک، کم باران، دچار خشکسالی، کم آب، تشنه، آب نیاز، خشکیده، (گاو و گوسفند و غیره که شیر نمی دهند) ب ...
خسته سایر معانی: بکلی خسته، وامانده، تمام شده، مصرف شده، تهی شده، خالی شده [ریاضیات] فرسوده
بی حاصل، غیر حاصلخیز، بی بار سایر معانی: بایر، نابارور، بی ثمر [علوم دامی] کم بارور ؛ حیوانی که بازدهی تولید مثل آم کم است .
کهنه، مبتذل سایر معانی: پیش پا افتاده، بی مزه، خالی از لطف و تازگی، تکراری
پوچ، بی معنی، تهی، خالی، کم عقل، بی مفهوم سایر معانی: بی چم، احمقانه، تهی مغزانه، بی خردانه، پوک، رجوع شود به: idle [ریاضیات] تهی، خالی، پوچ، بی معنی
خسته، بیزار، خسته کننده، فرومانده، کسل، مانده، خستهکردنیاشدن، بیزار کردن، خسته شدن، خسته کردن سایر معانی: وامانده، فرسوده، زننده، ناخوشایند، ملالت آور، فرسوده کردن، کسل شدن
ساییده، مندرس، پوشیده سایر معانی: اسم مفعول: wear، کهنه، نخ نما، رنگ و رورفته، آسیب دیده (در اثر استعمال یا پوشیدن)، صدمه دیده، خسته، اسم مفعول فعل wear بکلمه مزبور رجوع شود [پلیمر] فرسوده، ...