drained
معنی
[عمران و معماری] زهکشی شده
دیکشنری
تخلیه شده
فعل
drag, draw, pull, stretch, drain, drawlکشیدن
drainاب کشیدن از
drainزیر اب زدن
canalize, drainزه کشی کردن
ترجمه آنلاین
تخلیه شده
مترادف
all in ، beat ، bleary ، burned out ، dead ، dead tired ، depleted ، dragging ، effete ، far gone ، hacked ، pooped ، spent ، washed out ، weary ، wiped out ، worn out