infertile
معنی
بی حاصل، غیر حاصلخیز، بی بار
سایر معانی: بایر، نابارور، بی ثمر
[علوم دامی] کم بارور ؛ حیوانی که بازدهی تولید مثل آم کم است .
سایر معانی: بایر، نابارور، بی ثمر
[علوم دامی] کم بارور ؛ حیوانی که بازدهی تولید مثل آم کم است .
دیکشنری
نابارور
صفت
infertileغیر حاصلخیز
barren, ungainly, unfruitful, infertile, leanبی حاصل
sterile, infertile, unfruitfulبی بار
ترجمه آنلاین
نابارور
مترادف
barren ، depleted ، drained ، effete ، exhausted ، impotent ، impoverished ، infecund ، nonproductive ، sterile ، unbearing ، unfertile ، unfruitful ، unproductive