رهاساز خاشه [علوم نظامی] وسیلهای در هواگَرد ویژۀ حمل و رهاسازی خاشه
واژههای مصوب فرهنگستان
[حقوق] اجرا کردن عدالت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انجام دادن، تصفیه کردن، اداره کردن، تقسیم کردن، تهیه کردن، اجرا کردن، توزیع کردن، نظارت کردن، وصایت کردن، اعدام کردن، کشتن، رهبری کردن، وصی سایر معانی: رجوع شود به: administer
داروساز، عطار، داروگر، هیاهو، داروفروش، حالت داروخانه سایر معانی: داروفروش، داروساز، داروگر
اعانه دادن، شرکت کردن در، همکاری و کمک کردن، هم بخشی کردن سایر معانی: (به اتفاق دیگران) اهدا کردن، دادن، ارزانی داشتن، اعطا کردن، بخشیدن، معاضدت کردن، کمک کردن، موجب شدن، تاثیر داشتن بر، دخی ...
دلال، دهنده ورق، معاملات چی سایر معانی: (ورق بازی) دهنده ی ورق، فروشنده، (کسی که چیزی را خرید و فروش می کند) عامل، کنشکار، سوداگر، (خودمانی) فروشنده ی مواد مخدر
پرداختن، پرداخت کردن، خرج کردن سایر معانی: (پول و اعتبار و غیره) پرداختن، (بودجه) تخصیص دادن، سرکیسه را شل کردن
در بشقاب خوردن، در ظرف ریختن
توزیع شده، مقسوم سایر معانی: توزیع شده [عمران و معماری] گسترده [کامپیوتر] توزیع شده - پخش شدن به بیش از یک کامپیوتر . مثلاً شبکه ی جهانی web یک کتابچه ی اطلاعاتی توزیع یافته است . [برق و الک ...
خرد کردن، برطرف کردن، محو کردن، رفع کردن، زدودن، بیرون کردن، حذف کردن، منتفی کردن سایر معانی: از قلم انداختن، به حساب نیاوردن، (از متن و غیره) زدن، از بین بردن، معدوم کردن، نابودکردن، نیست ک ...
صرف کردن، مصرف کردن، خرج کردن سایر معانی: هزینه کردن، گساردن، تحلیل بردن، ته کشاندن [ریاضیات] مصرف کردن، از دست دادن
تهیه کردن، مقرر داشتن، مجهز کردن، اماده کردن، وسیله فراهم کردن، تدارک دیدن، میسر ساختن، تهیه دیدن، تامین کردن، توشه دادن سایر معانی: تامین کردن، (روزی) رساندن، (با: with) در اختیار گذاشتن، د ...