مصرف پذیر، قابل خرج سایر معانی: خرج کردنی، کاربرد پذیر، از دست دادنی، صرف نظر کردنی، فدا کردنی [ریاضیات] قابل صرفنظر کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حسابداری] هزینه هائی که در حسابهای صنعتی منعکس نمی شود
جابهجایی مخارج [اقتصاد] سیاست کاهش ارزش پول ملی بهقصد ایجاد تغییر در ترکیب مخارج بهطوریکه انگیزه برای جایگزین کردن کالای خارجی با کالای داخلی ایجاد شود |||متـ . ...
واژههای مصوب فرهنگستان
تعدیلگر مخارجپایه [اقتصاد] تعدیلگری وابسته به شاخص قیمتی که وزنهای آن، بازتاب سهمهای کالا و خدمات مختلف در مخارج است |||متـ . تعدیلگر هزینهپایه ...
[حسابداری] بودجه مخارج سرمایه ای
[حسابداری] مخارج سرمایه ای [ریاضیات] هزینه های سرمایه ای
[ریاضیات] هزینه ی جاری
[حسابداری] مخارج روزمره
کارمایۀ مصرفی برآوردی [تغذیه] آن مقدار انرژی مصرفی یک فرد در طی یک فعالیت خاص که با یکی از روشهای برآورد انرژی برآورد شده است|||متـ . انرژی مصرفی برآوردی ...
[حسابداری] انحراف هزینه ( بودجه) سربار ثابت
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.