فضولی کردن، مداخله کردن، پادرمیان کار دیگران گذاردن سایر معانی: (در اصل) حقوق و امتیازات بازرگانی کسی را مورد تجاوز قرار دادن، برای سودجویی مداخله کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابدار، باطراوت، بارانی، شاداب، پر اب، شیرهدار سایر معانی: (میوه و سبزی و غیره) آبدار، (عامیانه) جالب، گیرا، پرآب و تاب، (عامیانه) پرنان و آب، پرسود
دیراینده سایر معانی: از پهلو [ریاضیات] از پهلو، جانبا
خیساندن، تر کردن، مرطوب کردن، خیس کردن، مرطوب شدن، نمدار کردن، تر شدن سایر معانی: نم زدن، (کمی) خیس کردن [نساجی] مرطوب سازی - مرطوب شدن - تر نمودن - تر شدن [آب و خاک] مرطوب کردن ...
رطوبت، نم سایر معانی: تری، خیسی، باران، آب [شیمی] نم، رطوبت، ترى، خیسی [عمران و معماری] رطوبت - نم [صنایع غذایی] رطوبت، نم [مهندسی گاز] رطوبت، نم [زمین شناسی] نمناکی،رطوبت آب موجود در جو یا ...
گونیا، سطح اریب، منحرف، مورب، غیر مستقیم، مایل، اریب، ضمنی، حاده یا منفرجه، رنده کردن، اریب کردن، اریب وار بریدن یا تراشیدن سایر معانی: نا راست، کنایه آمیز، کج، مبهم (مخالف: رک)، یک وری، غیر ...
وسیله ی نقلیه ی همگانی
تالاب، دریاچه، حوض درست کردن سایر معانی: دریاچه ی کوچک (معمولا انسان ساخته)، برکه، گواب، کولاب، لشاب، گی، آبگیر، (همدانی) اسیل، سلخ، استخر، حو درست کردن [عمران و معماری] تالاب - برکه - آب ا ...
شتاب، تسریع، ته نشینی، دست پاچگی، بارش، عجله سایر معانی: (برف و باران و غیره) بارندگی، ریزش، سرنگونی، سقوط، افتادن، شتاب زدگی، تعجیل، (شیمی) ته نشست، رسوب [شیمی] رسوب دادن، رسوب کردن [عمران ...
کپک دودهای [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات] بیماری ناشی از قارچهای پودهرُست که در آن سطح اندامهای رویشی و زایشی گیاه به رنگ تیره درمیآید ...
واژههای مصوب فرهنگستان
کهنه، مبتذل سایر معانی: پیش پا افتاده، بی مزه، خالی از لطف و تازگی، تکراری
رطوبت، تری، اشکبار، خیس، مرطوب، تر، بارانی، خیس خوردن، مرطوب کردن، خیس کردن، خیساندن، تر کردن، نمناک کردن سایر معانی: مه آلود، ابر گرفته، نم دار، هنوز خشک نشده، به کمک آب، با آب، همراه با آب ...