معنی

رطوبت، تری، اشکبار، خیس، مرطوب، تر، بارانی، خیس خوردن، مرطوب کردن، خیس کردن، خیساندن، تر کردن، نمناک کردن
سایر معانی: مه آلود، ابر گرفته، نم دار، هنوز خشک نشده، به کمک آب، با آب، همراه با آب، هوای بارانی، خیس کردن یا شدن، تر کردن یا شدن، (در بستر خواب) شاشیدن، (رختخواب را) خیس کردن، شیری، شیرده، (امریکا) شهر یا ناحیه ای که فروش و مصرف مشروب الکلی در آن آزاد بود، طرفدار آزادی مشروبات الکلی، (انگلیس - عامیانه) بی عرضه، ریقو، بی بو و خاصیت، (انگلیس) محافظه کار، میانه رو، آبیدن، (انگلیس ـ عامیانه) مشروب الکلی
[عمران و معماری] نم - تر - رطوبت
[مهندسی گاز] مرطوب، مرطوب کردن

دیکشنری

مرطوب
اسم
moisture, humidity, wet, dampness, damp, spitرطوبت
wetness, wet, humidityتری
فعل
wet, soak, drench, macerate, water, douseخیس کردن
soak, wet, get wet, sop, soddenخیس خوردن
moisten, wet, damp, moistمرطوب کردن
soak, drench, macerate, damp, moisten, wetخیساندن
moisten, wet, bedew, dab, imbrue, dabbleتر کردن
wetنمناک کردن
صفت
wet, humid, moist, dewy, dump, dankمرطوب
wet, soaked, soggy, saturated, sodden, soppyخیس
wet, moist, soggy, watery, dewy, humidتر
rainy, wet, drippy, juicy, pluvialبارانی
tearful, watery, lachrymose, wetاشکبار

ترجمه آنلاین

مرطوب

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.