precipitation
/prəˌsɪpəˈteɪʃn̩/

معنی

شتاب، تسریع، ته نشینی، دست پاچگی، بارش، عجله
سایر معانی: (برف و باران و غیره) بارندگی، ریزش، سرنگونی، سقوط، افتادن، شتاب زدگی، تعجیل، (شیمی) ته نشست، رسوب
[شیمی] رسوب دادن، رسوب کردن
[عمران و معماری] بارش - بارش آسمانی - رسوب - نزولات جوی - تهنشست - ریزش - نزولات آسمانی - رسوب گذاری - بارندگی - ریزش جوی
[زمین شناسی] --- بارش، فرآیندی که طی آن آبی که در اتمسفر ذخیره شده بصورت باران، برف یا تگرگ بر خشکی یا اقیانوس فرو ریزد. - --- ته نشست ،رسوبگذاری هر نوع آب غلیظ از آتمسفر به سطح زمین
[نساجی] رسوب دادن - ته نشین شدن - رسوب - ته نشینی
[معدن] بارش( آب های زیرزمینی)
[خاک شناسی] بارندگی
[پلیمر] ته نشینی، رسوب دادن
[آب و خاک] بارش، بارندگی

دیکشنری

بارش
اسم
precipitation, rainfall, rain, downfallبارش
sedimentation, precipitation, settlement, sink, alluvion, illuviationته نشینی
acceleration, speed-up, precipitation, expeditionتسریع
acceleration, haste, hurry, speed, velocity, precipitationشتاب
hurry, haste, hastiness, precipitance, overhastiness, precipitationعجله
confusion, bafflement, fluster, hurry, precipitation, boo-booدست پاچگی

ترجمه آنلاین

بارش

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.