اغفال شده، فریب نفس خورده، خود فریفته
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از فریب اگاهانیدن، مبرا از فریب و تزویر کردن سایر معانی: از اشتباه یا گمراهی در آوردن، از فریب رهانیدن، آگاهانیدن
فریب، گول زدن، ریشخند کردن سایر معانی: کلاه برداری کردن، اغفال کردن
فاش کردن، خیانت کردن، تسلیم دشمن کردن، خیانت کردن به سایر معانی: به دشمن کمک کردن، عهدشکنی کردن، گیر دادن، نارو زدن، مایوس کردن، سرخورده کردن، گمراه و سپس ترک کردن، از راه به در کردن، (برخلا ...
دارای چشم پراب، تار، گرفته و تاریک سایر معانی: مبهم، نامشخص، مه گرفته، (در اثر اشک ریزی یا ریم) تار کردن، مبهم و نامشخص شدن، مه گرفتن، (در مورد چشم) تار (در اثر اشک یا قی گرفتگی و غیره)، است ...
گول زدن، ریشخند کردن سایر معانی: خر کردن، زبان بازی کردن، (با چاپلوسی و غیره) وادار به کاری کردن، چاپلوسی
متقلب، گول زدن سایر معانی: فریبکار
(verb transitive) رفع طلسم کردن، (مجازا) از شیفتگی در آوردن
بر گرداندن، کج کردن، پیچاندن، ناهموار کردن، تحریف کردن، از شکل طبیعی انداختن سایر معانی: از ریخت انداختن، کج و کوله کردن، کژدیس کردن، کجواج کردن، قلب کردن، کژ نمود کردن، واپیچاندن، غیرعادی ج ...
طفره رفتن، تجاهل کردن، طفره زدن، از سر باز کردن، طفره زدن از، گریز زدن از سایر معانی: (با زرنگی از چیزی دوری کردن) از زیر (چیزی) در رفتن، شانه خالی کردن، زیربار (چیزی) نرفتن، طفره زدن (یا رف ...
گول زدن، نقشه کشیدن، بازرنگی بدست اوردن، باحیله بدست اوردن سایر معانی: (با حیله یا زرنگی) به دست آوردن، مرد رندی کردن، (رندانه) انجام دادن، (از کسی) در کشیدن، کلاشی کردن، نقشه کشیدن برای ...
گول، مرغ نوروزی، نوعی رنگ خاکستری کمرنگ، یاعو، یاغو، ادم سادهلوح و زود باور، ساده لوح، ساده دل، گول زدن، حفر کردن، مغبون کردن، گود کردن، حریصانه خوردن سایر معانی: (جانور شناسی) مرغ نوروزی (ا ...