موج، عیاشی، میگساری عیاشی سایر معانی: افراط، زیاده روی، بی بندوباری، (یونان و روم باستان - معمولا جمع) عیاشی و میگساری به افتخار یکی از خدایان (به ویژه dionysus)، عیاشی و میگساری چندنفره (هم ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انحراف، بدراهی، انحراف جنسی یا اخلاقی سایر معانی: انحراف جنسی، کژراهی جنسی، گمراهی، ضلالت، تباهی (روحی و فکری)، نابهنجاری، تحریف، واتگشت [بهداشت] کژراهی جنسی
مرتد، بدراه، از راه راست بدر کردن، منحرف کردن، گمراه شدن سایر معانی: گمراه کردن، دچار تباهی کردن، از راه به در کردن، تحریف کردن، واتگشت کردن، سو استفاده کردن، دژ کاربری کردن، (آدم) دچار کژ ر ...
منحرف، منحرف شده سایر معانی: (به ویژه از نظر جنسی) کژراه، تحریف شده، دژ کاربرده، واتگشت شده، گمراه، دچار ضلالت، نامعقول
مردلاس زن، زن دنبال کن
بی قاعده، بیقید در امور جنسی سایر معانی: قاتی پاتی، درهم و برهم، درهم آمیخته، بی بند وبار (به ویژه در امور جنسی)، بی عفت، بی ناموس [کامپیوتر] حالت بی قاعده - حالتی که در آن یک کامپیوتر تمام ...
غاصب، ستمگر، مرتکب زنای بعنف سایر معانی: زناکننده به عنف، تجاوز کار جنسی
کیف، عیاشی کردن، لذت بردن، شادی کردن سایر معانی: (با سروصدا) شادمانی کردن، جشن گرفتن، خوشی کردن، (با: in) محظوظ شدن یا بودن، کیف کردن، (بسیار) خوش آمدن، رجوع شود به: revelry
سردرپیش، ننگین، شرم اور سایر معانی: شرم آور، ننگ آمیز، خجلت آور، گست، هرزه، زننده
لکه دار کردن، کثافت، الوده شدن سایر معانی: لک انداختن، چرکین کردن، (مجازی) ننگین کردن، آبرو ریزی کردن، (مجهور) لکه دار شدن، ننگین شدن، الودگی