promiscuous
/ˈproməskwəs/

معنی

بی قاعده، بیقید در امور جنسی
سایر معانی: قاتی پاتی، درهم و برهم، درهم آمیخته، بی بند وبار (به ویژه در امور جنسی)، بی عفت، بی ناموس
[کامپیوتر] حالت بی قاعده - حالتی که در آن یک کامپیوتر تمام بسته های داده در شبکه را فرا می خواند، حتی بسته هایی که برای آن آدرس دهی نشده اند . نگاه کنید به sniffer .

دیکشنری

بی پروا
صفت
irregular, promiscuous, atypical, loose, desultory, rulelessبی قاعده
promiscuousبیقید در امور جنسی

ترجمه آنلاین

بی بند و باری

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.