پختن [علوم و فنّاوری غذا] فرایند تهیۀ غذا با مخلوط کردن و ترکیب کردن و حرارت دادن مواد اولیه
واژههای مصوب فرهنگستان
اُفت پختزاد [علوم و فنّاوری غذا] کاهش کیفیت براثر از دست رفتن مواد مغذی و آب در هنگام پخت
(خوراک) زودپز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشپزی [علوم و فنّاوری غذا] فرایند پخت کامل یا جزئی مواد غذایی قبل از پخت نهایی یا حرارت دادن مجدد آن
مهربان، دلپذیر، شیرین سایر معانی: خوش طینت، رفیق دوست، دوستانه، (مهجور) دوست داشتنی، دلفریب، دوست داشتنی
غذا، خوراک، دست پخت، روش اشپزی سایر معانی: آشپزی، خوراکپزی، خوراک پردازی، سبک آشپزی، پخت و پز، (رستوران) خوراک
نسبتا خوب سایر معانی: نسبتا خوب
کارخانه، خانه داری سایر معانی: کار منزل (نظافت و آشپزی و غیره)، کارخانه، خانه داری اشپزی وغیره
قوت، غذا، تغذیه، خوراک، پرورش سایر معانی: خوراک رسانی، پروردگری، خورانش
(خوراکپزی) خوراکپزی نوین (که در آن از مواد کم چربی و سبزیجات بیشتر استفاده می شود)
فرایند پخت کامل یا جزئی مواد غذایی قبل از پخت نهایی یا حرارت دادن مجدد آن [علوم و فنّاوری غذا]