چهچه، پچ پچ، پر حرف بودن، پچ پچ کردن، تندتند حرف زدن، چهچه زدن، تند و ناشمرده سخن گفتن سایر معانی: صداهای پی در پی و کوتاه و تند کردن (مثل برخی پرندگان)، جیک جیک کردن (که با چهچه و نغمه فرق ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
علامت یا آسیبی که توسط ابزار لق یا نامیزان بجا گذاشته می شود [زمین شناسی] نشان هلالی ،بخسارنشان (گسل): هر علامت، فرورفتگی یا خراش بوجود آمده بر روی سطح سنگ بوسیله سطح یک توده که بر روی آن حر ...
نشان هلالی [زمینشناسی] هرگونه نشان یا حفره یا خراش بر سطح سنگ که براثر لغزش اصطکاکی یا تورانش (indentation) شکل گرفته باشد
واژههای مصوب فرهنگستان
[برق و الکترونیک] وزوز رله صدای ک بسامدی که به هنگام برق دار شدن پیچک رله با جیران متناوب یا جریان یکسو شده ی فبلتر نشده، ایجاد می شود .
حرف، وراج، پرگو سایر معانی: (امریکا - عامیانه) دهان لق، رازگشا، خبرچین
بی نظمی، جوش، اشکال، صدای قل قل، قل قل، جوش صورت، پراکنده گویی، درهم و برهم سخن گفتن سایر معانی: صدای غرغر ایجاد کردن (مثل هنگام غرغره کردن)، صدای قل قل ایجاد کردن (مثل هنگام جوشیدن یا روان ...
گپ، سخن دوستانه، درد دل، گپ زدن، دوستانه حرف زدن، پر حرفی کردن سایر معانی: صحبت دوستانه، گپ زنی، صحبت دوستانه کردن، (مهجور) حرف چرند، لاطائل، وراجی، انواع پرندگان مهاجری که جیک جیک می کنند ( ...
خیال بافی کردن، صحبت کردن، درد دل کردن سایر معانی: صحبت دوستانه کردن، گپ زدن، اختلاط کردن
خوش صحبت، دهان گرم، سخنور، سخن پرداز (conversationist هم می گویند)
خوش صحبت ,پرگو
پرحرف، وراج، یاوه گوی، زیاده سخن، زیاده سخن a gabby colleague یک همکار روده دراز
سخن تند و ناشمرده، ور زدن، دست و پا شکسته حرف زدن، تند و ناشمرده سخن گفتن سایر معانی: به سرعت و به طور نامفهوم صحبت کردن، زرزرکردن، جیغ و ویغ کردن