confabulate
معنی
خیال بافی کردن، صحبت کردن، درد دل کردن
سایر معانی: صحبت دوستانه کردن، گپ زدن، اختلاط کردن
سایر معانی: صحبت دوستانه کردن، گپ زدن، اختلاط کردن
دیکشنری
ادای احترام کن
فعل
speak, converse, say, confabulateصحبت کردن
confabulateدرد دل کردن
fantasize, romanticize, confabulate, romance, build castles in the airخیال بافی کردن
ترجمه آنلاین
confabulate