confabulate
/ˌkənˈfæbjʊleɪt/

معنی

خیال بافی کردن، صحبت کردن، درد دل کردن
سایر معانی: صحبت دوستانه کردن، گپ زدن، اختلاط کردن

دیکشنری

ادای احترام کن
فعل
speak, converse, say, confabulateصحبت کردن
confabulateدرد دل کردن
fantasize, romanticize, confabulate, romance, build castles in the airخیال بافی کردن

ترجمه آنلاین

confabulate

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.