پوشیده از لایه ای مومی، موم پوش، مومین، موم اندود، موم گرفته
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] قلابدار هر بندپای خشکی یا آبی متعلق به زیرشاخه قلابداران که عمدتاً بوسیله زوائد قبل از دهانه های جفت شده، تشخیص داده می شوند. گستردگی زمانی: کامبرین تا عهد حاضر. مقایسه شود با: ...
نمک اسیدگلیسریک، ملح اسیدگلیسریک [شیمی] نمک اسیدگلیسریک ،ملح اسیدگلیسریک
حبس کردن، زندانی کردن، در زندان نهادن سایر معانی: محدود کردن، محصور کردن [حقوق] زندانی کردن، حبس کردن
مجروح سایر معانی: دریده، ریش، آزرده، دل آزرده، خاطر آزرده، قلب مجروح
دارای خار سوزنی یا سوزنچه ی یخی، سوزنی، سوزن وار، خاردار، تیهدار
رنجور کردن، ازردن، پریشان کردن سایر معانی: آزردن، مبتلا کردن، مصیبت زده کردن، دچار کردن، دامنگیر کردن [زمین شناسی] رنجورکردن، ازردن، پریشانکردن، مبتلا کردن
خوشبویی، مرهم، بلسان، مومیایی کردن سایر معانی: هر چیز خوشایند یا شفابخش، بلسان (نوعی صمغ که از گیاهان جنس commiphora و خانواده ی bursera به دست می آید و در عطر سازی و دارو سازی کاربرد دارد)، ...
(عامیانه) در زندان، پشت میله های زندان
اسیر، دربند، گرفتار، شیفته، ترسو، دستگیر سایر معانی: اسیر (به ویژه اسیر جنگ)، زندانی، محبوس، در قفس، دلداده، شیدا، دلباخته، مفتون، اسیر عشق
محدود، بستری، منحصر، محدود شده سایر معانی: 1- محدود 2- بستری [عمران و معماری] تحت فشار - محبوس [بهداشت] زیر فشار - محبوس
زبده، خامه، کرم، کرم رنگ، سرشیر، هر چیزی شبیه سر شیر، سرشیر بستن سایر معانی: چرابه، کیماک، قیماق، هر خوراک خامه دار، (برای پوست) کرم، روغن پوست، گل سر سبد، سرآب، نخبه، سرآمد، (رنگ سرشیر) سپی ...