captive
معنی
اسیر، دربند، گرفتار، شیفته، ترسو، دستگیر
سایر معانی: اسیر (به ویژه اسیر جنگ)، زندانی، محبوس، در قفس، دلداده، شیدا، دلباخته، مفتون، اسیر عشق
سایر معانی: اسیر (به ویژه اسیر جنگ)، زندانی، محبوس، در قفس، دلداده، شیدا، دلباخته، مفتون، اسیر عشق
دیکشنری
اسیر
اسم
captive, prisoner, slave, caitiffاسیر
صفت
captiveدربند
involved, afoul, captive, preoccupiedگرفتار
captive, charitable, caitiffدستگیر
timid, sheepish, shy, meticulous, timorous, captiveترسو
fond, preoccupied, gaga, mad, amorous, captiveشیفته
ترجمه آنلاین
اسیر
مترادف
bound ، caged ، confined ، enslaved ، ensnared ، imprisoned ، in custody ، incarcerated ، incommunicado ، jailed ، locked up ، penned ، restricted ، subjugated ، under lock and key