طرح، تمدید، امتداد، نقشه کشی طبق مقیاس معینی سایر معانی: تمدید، امتداد، نقشه کشی طبق مقیاس معینی [ریاضیات] امتداد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متشعشع، پرتو افکندن، تابیدن، شعاع افکندن، متشعشع شدن سایر معانی: (اشعه یا امواج نوری یا حرارتی بیرون دادن) تابیدن، درخشیدن، رخشیدن، ساطع کردن یا شدن، رخشا کردن یا شدن، (مثل شعاع های دایره) ا ...
انشعاب، شاخه شاخگی سایر معانی: (به ویژه در گیاه) شاخه بندی، چند شاخگی، شعبه، شاخه، شاخه ی فرعی، پیامد، (نتیجه ی چند شاخگی یا انشعاب) عاقبت ( عواقب) [برق و الکترونیک] انشعاب، شاخه [ریاضیات] ا ...
رود، رودخانه سایر معانی: شط، هر چیز رود مانند، چوب بر، هیزم شکن، چاک دهنده [عمران و معماری] رودخانه - نهر - رود [کامپیوتر] رودخانه - مسیری از فضای سفید میان کلمات که به نظر می رسد در یک نوشت ...
ریشه، دودمان، دنباله، میله، دسته، اصل، تنه، گردنه، ساقه، ریشه لغت قطع کردن، ساقه دار کردن، بند اوردن سایر معانی: ساقه ی میوه (و غیره) را کندن، (در جهت مخالف چیزی) پیشرفت کردن، ناشی شدن از، س ...
جریان، نهر، جوی، جماعت، رود، مسیل، ساطع کردن، بطور کامل افراشتن، جاری شدن سایر معانی: جویبار، کملکان، کوران، وزش، آبگشت، سیاله، روندگی، (نور) اشعه، فروغ، (ترافیک و غیره) زنجیره، کاروان طولان ...
شاخ فرعی، دندانه، نوک شاخه یاسیخ، چنگک خیش، از دست دادن، گم کردن سایر معانی: تیزی، (مثلا هریک از دندانه ها یا تیزی های چنگال خوراک خوری)، سیخچه، شاخ، شا فرعی، نوک شاخه یاسی، بافتن ...
چرخ، پیچ و خم، قرقره، پیچ، گردش، نوبت، استعداد، چرخش، پیچ خوردگی، تمایل، تغییر جهت، گشت ماشین تراش، دگرگون ساختن، عطف کردن، تغییر دادن، پیچ خوردن، چرخیدن، تغییر جهت دادن، چرخ خوردن، تاه زدن، ...
کاخ سفید سایر معانی: کا سفید
ناحیهای از نمودار هرتزشپرونگ ـ راسل که بهطور مایل به سمت راست و بالای رشته اصلی گسترش مییابد و ستارههای غول در آن جای دارند [نجوم] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
مرحلهای در واکنش زنجیرهای که در آن شمار حاملهای زنجیرۀ تولیدشده بیش از حاملهای زنجیرۀ مصرفشده است [شیمی]
فرایندی که باعث رشد یک زنجیرۀ بسپاری جدید از یک موضع فعال بر روی یک زنجیرۀ موجود در جهتی متفاوت با جهت زنجیرۀ اصلی میشود [شیمی]