ramification
معنی
انشعاب، شاخه شاخگی
سایر معانی: (به ویژه در گیاه) شاخه بندی، چند شاخگی، شعبه، شاخه، شاخه ی فرعی، پیامد، (نتیجه ی چند شاخگی یا انشعاب) عاقبت ( عواقب)
[برق و الکترونیک] انشعاب، شاخه
[ریاضیات] انشعاب
سایر معانی: (به ویژه در گیاه) شاخه بندی، چند شاخگی، شعبه، شاخه، شاخه ی فرعی، پیامد، (نتیجه ی چند شاخگی یا انشعاب) عاقبت ( عواقب)
[برق و الکترونیک] انشعاب، شاخه
[ریاضیات] انشعاب
دیکشنری
تقسیم بندی
اسم
branch, split, tributary, divergence, offshoot, ramificationانشعاب
ramificationشاخه شاخگی
ترجمه آنلاین
انشعاب
مترادف
bifurcation ، branch ، branching ، breaking ، complication ، consequence ، divarication ، division ، excrescence ، extension ، forking ، offshoot ، outgrowth ، partition ، radiation ، result ، sequel ، subdividing ، subdivision ، upshot