radiate
معنی
سایر معانی: (اشعه یا امواج نوری یا حرارتی بیرون دادن) تابیدن، درخشیدن، رخشیدن، ساطع کردن یا شدن، رخشا کردن یا شدن، (مثل شعاع های دایره) از مرکز به اطراف پراکنده شدن، (از یک نقطه) منشعب شدن، پرتوی کردن یا شدن، پرافکن کردن یا شدن، (محبت و شادی و غیره) تراویدن، (مجازی) باریدن، تجلی کردن، رجوع شود به: radial، (گیاه شناسی) دارای گل پرتوی (یا شعاعی)، گل پرتوی
[برق و الکترونیک] تابش کردن بیرون فرستادن انرژِ ی، مانند امواج الکترو مغناطیسی به فضا .
[ریاضیات] تشعشع کردن