بندر بریزبین (مرکز ایالت کوئینزلند - استرالیا)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(اسپانیایی)، رقص هابانرا (که آهسته و مانند تانگو است)، رقص دو ضربی کوبا
بى ادبانه
زنگار، افت، عدم رشد، باد زدگی یا زنگ زدگی، پژمردن سایر معانی: بیماری گیاهی (در اثر خاک یا هوا یا انگل یا حشرات)، آفت، آسیب، بلا، تباهی، زنگ زدگی (گیاه)، کپک یا شپشک زدگی، آفت زده کردن، (گیاه ...
ماشرا، یکجور افت درختان میوه، نوعی شته یا کرم، برفک، فاسد کردن، فاسد شدن سایر معانی: هر چیزی که به تدریج فاسد و نابود کند، مصیبت، تباهگر، تباه کردن، (پزشکی) تبخال، تاول لب ها (canker sore هم ...
با وقار، خاصگی، مودب، شایسته دربار سایر معانی: (در خور شاهان و دربارشان) آراسته و با وقار، والا منش، با ادب و فرهیخته، درباری، شاهانه، چاپلوسانه، سالوس گرانه، تملق آمیز، بطرز چاپلوسانه ...
خرابی، سرنگونی، تباهی، تخریب، انهدام، ویرانی، اضمحلال، اتلاف سایر معانی: نابودی، فنا، هلاکت، مایه ی تباهی، موجب نابودی [شیمی] تخریب [عمران و معماری] ویرانی [زمین شناسی] تخریب، از هم پاشیدگی، ...
تند، بی ادب، بی نزاکت، بی ادبانه سایر معانی: ناراد، نارادانه
ریزش، افت، زوال، انحطاط، سقوط، بارش سایر معانی: (سقوط ناگهانی) زوال، نابودی، سرنگونی، علت سرنگونی، مایه ی شکست
مصیبت امیز، کشنده، مهلک، وخیم، مقدر سایر معانی: مرگبار، جان گیر، سرنوشت ساز، خطیر، مخرب، ویرانگر، مصیبت بار، زیانبار، فاجعه آمیز، جانگداز، دژرخداد، وابسته به سرنوشت، تقدیری، آینده نما، سرنوش ...
سپری، متناهی سایر معانی: فرزانه، با معرفت، فرهیخته، آموخته، والا، فراگشته، نابود، شکست خورده، کسی که کارش تمام است (یا کارش ساخته است)، پایان یافته، تمام (شده)، انجامیده، کامل (شده)، تکمیل ( ...
لا قید، سلیس، روان، لیز، چرب زبان، زبان دار سایر معانی: (تداعی منفی) چرب زبان، (به طور غیرمخلصانه) سلیس و روان، چرب گفتار، کارنگ، زبان باز، (کلام) چرب و نرم، (سخن) پوچ، سطحی، توخالی ...