معنی

سپری، متناهی
سایر معانی: فرزانه، با معرفت، فرهیخته، آموخته، والا، فراگشته، نابود، شکست خورده، کسی که کارش تمام است (یا کارش ساخته است)، پایان یافته، تمام (شده)، انجامیده، کامل (شده)، تکمیل (شده)، پرداخته، باکمال، مهذب
[نساجی] تکمیل شده
[ریاضیات] تمام شده، تمام، مختوم

دیکشنری

تمام شده
صفت
finishedمتناهی
elapsed, expired, finishedسپری

ترجمه آنلاین

به پایان رسید

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.