معنی

ریزش، افت، زوال، انحطاط، سقوط، بارش
سایر معانی: (سقوط ناگهانی) زوال، نابودی، سرنگونی، علت سرنگونی، مایه ی شکست

دیکشنری

سقوط
اسم
fall, decline, collapse, falling, crash, downfallسقوط
pest, drop, fall, plague, slump, downfallافت
decline, deterioration, decay, chute, decadence, downfallزوال
decline, degeneration, decadence, degeneracy, downfall, chuteانحطاط
abscission, pour, infusion, inset, downfall, slideریزش
precipitation, rainfall, rain, downfallبارش

ترجمه آنلاین

سقوط

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.