معنی

مصیبت امیز، کشنده، مهلک، وخیم، مقدر
سایر معانی: مرگبار، جان گیر، سرنوشت ساز، خطیر، مخرب، ویرانگر، مصیبت بار، زیانبار، فاجعه آمیز، جانگداز، دژرخداد، وابسته به سرنوشت، تقدیری، آینده نما، سرنوشتی، بوشی

دیکشنری

کشنده
صفت
fatal, deadly, mortal, murderous, attractive, perniciousکشنده
deadly, fatal, lethal, mortal, pernicious, noxiousمهلک
serious, dire, critical, crucial, tense, fatalوخیم
predestined, fatalمقدر
disastrous, afflictive, fatalمصیبت امیز

ترجمه آنلاین

کشنده

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.