دقت زیاد، نکته گیری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نابینا، دارای چشم تار، نیم کور کردن سایر معانی: (در اصل) کور، نیم کور
حدود، وسعت، میدان، چشم رس، میدان دید، حدود صلاحیت، مواد اساسی، قلمرو اجراء سایر معانی: گستره، حوزه، قلمرو، رسایی، موضوع مورد بحک [حقوق] قلمرو، حیطه شمول (قانون)، متن اصلی (قانون)، حیطه کنترل ...
دید، بینش، مشاهده، رویت، قوه دید، بینا سایر معانی: باصره، بینایی (vision هم می گویند)، دیدن، چون، به خاطر اینکه، نظر به اینکه، دارای بینایی
تاثیر، ظاهر، احساس، شور، حس سایر معانی: سترسا، پولاب، سوهش، سهش، غلغله، هیجان، جوش و خروش، شور و هیجان
حساسیت، احساس و درک، هش سایر معانی: سوهش پذیری، سوهشمندی، توانایی احساس، (معمولا جمع) احساسات، نازک طبعی، ظرافت طبع، زودرنجی
حساس، درک کننده، دستخوش احساسات سایر معانی: دارای یا وابسته به احساس و آگاهی حسی، سوهشدار، احساسی، با ادراک
قابلیت، استعداد، امادگی، حساسسیت، فروگیری سایر معانی: مستعد بودن، پذیراگری، آسیب پذیری، (جمع) احساسات، شورمندی، سهش ها [خودرو] تاثیر پذیری [برق و الکترونیک] پذیرفتاری ویژه نسبت مغناطیس شدگی ...
بی پروا، بی احتیاط، بدون اطلاع، تند و بی ملاحظه سایر معانی: بدون مشورت، بی کنکاش، بدون شور و غور، نسنجیده، نامعقول، بی فکرانه
فکور، معقول، دانا، عاقل، با خرد، پر مایه، عارف، خردمند، فرزانه سایر معانی: پرعقل، باتدبیر، خردمندانه، بخردانه، عاقلانه، صلاح، مدبرانه، هوشمندانه، آگاه، مطلع، هشیار، دانشمند، حکیم، هوشنگ، زرن ...
← اشاعۀ گزینشی اطلاعات [علوم کتابداری و اطلاعرسانی]
واژههای مصوب فرهنگستان
ویژگی نرمافزاری که از اطلاعات موجود در درخواستهای اینترنتی برای شناسایی مرورگر یا افزاره همراه و تعیین قابلیتهای آن بهرهگیری میکند [رایانه و فنّاوری اطلاعات] ...