ساکت کردن، خفه کردن، هیس گفتن، هیس سایر معانی: هیس !، ساکت باش !، بی صدا!
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساکت شدن، باعث وقفه در تکلم شدن سایر معانی: 1- زندانی کردن، حبس کردن 2- (راه یا در و غیره) مسدود کردن، بستن 3- (عامیانه) حرف نزدن، دهان فروبستن، مانع صحبت یا بیان شدن 4- (به صورت امر) خفه شو ...
ازمایش، پرتاب، رموک، خجول، کمرو، محجوب، خجالتی، ترسو، خجل، رم کردن، از جا پریدن، پرت کردن سایر معانی: پرآزرم، زودشرم، (جانور) رموک، رمو، یکه خوردن، کمرویی کردن، محتاط شدن، خود را عقب کشیدن، ...
دغل کار سایر معانی: (امریکا - خودمانی) بی وجدان (به ویژه وکیل دادگستری)، بی مرام، گوشبر، کسیکه در قانون وسیاست فاقد اصول اخلاقی است، بی همه چیز، دغل کاری کردن
واحد بینهبَرداری [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] خدمه و وسایل موردنیاز بینهبری در هر داربَرگاه
واژههای مصوب فرهنگستان
پهلو به پهلو سایر معانی: مجاور (همدیگر)، در کنار هم، پهلوی هم
بینایی، نظر، هدف، منظر، دیدگاه، جلوه، قیافه، چشم، دید، بینش، منظره، تماشا، باصره، قدرت دید، الت نشانه روی، رویت کردن، بازرسی کردن، دیدن، دید زدن سایر معانی: دورنما، نما، (جمع) دیدنی ها، جاها ...
مریی، مطبوع نظر، مورد نظر سایر معانی: خوش منظر، خوش منظره، مقبول
اعلان، اثر، نشان، نشانه، صورت، علم، تابلو، رمز، علامت، ژست، ایت، امضاء، نشان گذاشتن، امضاء کردن، پاراف کردن، اشاره کردن سایر معانی: نماد، (مغازه یا موسسه - راهنمایی رانندگی) تابلو، (جانور) ر ...
امضاء کننده سایر معانی: امضاء کننده
علامت، معنی دار، حاکی از، ژرف، مهم، عمده، قابل توجه سایر معانی: مهند، دربایست، بااهمیت، کرامند، پرمعنی، چم دار، چشمگیر، قابل ملاحظه، (قدیمی) نشان، نماد (significancy هم می گویند) [صنایع غذای ...
معنی، اظهار، مفهوم، مفاد، تعیین، ابلاغ، نص صریح سایر معانی: چم، آرش، ابلاه [سینما] مفهوم - رسانایی [نساجی] معنا - مفهوم [ریاضیات] دلالت، معنی