واحد بینهبَرداری [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
طُرهمازه نبشیدار [حملونقل دریایی] طُرهمازهای که دو پهلوی آن دارای نبشی است و باریکهها را به آن وصل میکنند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
بالشتک کناری [حملونقل ریلی] قطعۀ حملکنندۀ بار در بوژی یا گهوارۀ بدنه که نیروهای قائم حاصل از نوسانات جانبی وسیلۀ نقلیه را جذب میکند ...
پهلو به پهلو سایر معانی: مجاور (همدیگر)، در کنار هم، پهلوی هم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کامپیوتر] ستونهای پهلو به پهلو
[نساجی] دستگاه صفحه بادامک کناری تشکیل دهانه تار
اردوی بینهبَری [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] اردو یا محل استقرار شبانهروزی واحد بینهبَری
صندلی بی دسته، صندلی دور میز ناهارخوری
[عمران و معماری] سرریز جانبی - طغیانگر با کانال جنبی [آب و خاک] سرریز جانبی
[عمران و معماری] اتصال جانبی
[ریاضیات] ماهیچه ی جانبی، ماهیچه ی بغل
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.