سرسری، ظاهری، صوری، سطحی سایر معانی: رویه ای، برونه ای، وابسته به سطح، مسطحه، مساحتی، هامنی، کم ژرفا، کم عمق، کم مایه، بی مایه، برونی [صنایع غذایی] صوری، سط حی، سرسری، ظ اهری ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بزرگراه، اتوبان، شاهراه، ابر شاهراه، جاده وسیع سایر معانی: ابر بزرگراه
صفت عالی، عالی، افضل، مبالغه امیز، بیشترین، بالاترین، درجه عالی، خیلی عظیم سایر معانی: عالیترین، برترین، فرازین، فوق العاده، زیاده، بیش از حد، فزون برنیاز، مبالغه آمیز، (دستور زبان) صفت عالی ...
پشتیبان، حامی، معین، نگهدار، متحمل سایر معانی: هواخواه، هوادار، طرفدار، شکم بند، پشتبند (هر وسیله ای که اندام را تقویت یا نگهداری کند)، رجوع شود به: athletic supporter) jockstrap هم می گویند ...
سبقت، برتری، تفوق، بلندی، افراشتگی سایر معانی: چیرگی، استیلا، چیری، رفت
خود ستایی، کبر فروشی، شیک، خود فروشانهگام زدن، با تکبر راه رفتن سایر معانی: شق ورق راه رفتن، خرامیدن، سینه سپر کردن، دماغ خود را سر بالا کردن، با فیس و افاده گام برداشتن، نازیدن، به رخ (دیگر ...
وداع، صدای قو، بانگ خدا حافظی، واپسین عمل یا اثر یا گفتار سایر معانی: (افسانه ی کهن) آواز مرگ قو، آخرین آواز قو
منحرف کردن، عدول کردن، کج شدن، طفره زدن، منحرف شدن سایر معانی: ویراژدادن، تغییر جهت دادن، چپ راست رفتن، مار پیچ رفتن، (ناگهان) پیچیدن، چپ راست روی، تغییر جهت ناگهانی، پیچ ناگهانی ...
نماد، نشان پردازی، نمایش بوسیله علائم، مکتب رمزی سایر معانی: نمادگرایی، سمبولیسم، نماد پردازی، نمادگان
کنیسه، پرستشگاه یهود سایر معانی: کنشت
سندیکا، اتحادیه صنفی، تشکیل اتحادیه دادن سایر معانی: اتحادیه تشکیل دادن، به صورت اتحادیه درآوردن، (مقاله و غیره) در چند روزنامه به چاپ رساندن، سازمان فروش مقالات به روزنامه ها و مجلات، (امری ...
همکاری کننده، مربوط به همکاری، هم نیروزادی سایر معانی: مربوط به همکاری، همکاری کننده، هم نیروزادی [پلیمر] اثر تشدید کننده