supporter
معنی
پشتیبان، حامی، معین، نگهدار، متحمل
سایر معانی: هواخواه، هوادار، طرفدار، شکم بند، پشتبند (هر وسیله ای که اندام را تقویت یا نگهداری کند)، رجوع شود به: athletic supporter) jockstrap هم می گویند)
[فوتبال] پشتیبان
سایر معانی: هواخواه، هوادار، طرفدار، شکم بند، پشتبند (هر وسیله ای که اندام را تقویت یا نگهداری کند)، رجوع شود به: athletic supporter) jockstrap هم می گویند)
[فوتبال] پشتیبان
دیکشنری
حامی
اسم
sponsor, advocate, supporter, patron, protector, backerحامی
backup, supporter, protector, guardian, patron, backerپشتیبان
assistant, adjuvant, adjutant, helper, lozenge, supporterمعین
keeper, protector, backer, guard, patron, supporterنگهدار
sufferer, supporterمتحمل
ترجمه آنلاین
حامی
مترادف
abettor ، abider ، adherent ، ally ، bearer ، booster ، brace ، defender ، exponent ، follower ، paraclete ، patron ، pillar ، proponent ، seconder ، support ، suspender ، sustainer ، upholder