syndicate
معنی
سندیکا، اتحادیه صنفی، تشکیل اتحادیه دادن
سایر معانی: اتحادیه تشکیل دادن، به صورت اتحادیه درآوردن، (مقاله و غیره) در چند روزنامه به چاپ رساندن، سازمان فروش مقالات به روزنامه ها و مجلات، (امریکا) سازمان تبهکاران (که فحشا و قمار بازی و غیره را قبضه می کنند)، روزنامه های زنجیره ای (چند روزنامه متعلق به یک فرد یا سازمان)
[حسابداری] سندیکا
[حقوق] سندیکا، شورا، گروه
سایر معانی: اتحادیه تشکیل دادن، به صورت اتحادیه درآوردن، (مقاله و غیره) در چند روزنامه به چاپ رساندن، سازمان فروش مقالات به روزنامه ها و مجلات، (امریکا) سازمان تبهکاران (که فحشا و قمار بازی و غیره را قبضه می کنند)، روزنامه های زنجیره ای (چند روزنامه متعلق به یک فرد یا سازمان)
[حسابداری] سندیکا
[حقوق] سندیکا، شورا، گروه
دیکشنری
سندیکا
اسم
syndicateسندیکا
trade union, syndicateاتحادیه صنفی
فعل
syndicateتشکیل اتحادیه دادن
ترجمه آنلاین
سندیکا
مترادف
association ، board ، bunch ، cabinet ، cartel ، chain ، chamber ، combine ، committee ، company ، conglomerate ، council ، crew ، gang ، group ، megacorp ، mob ، multinational ، organization ، outfit ، partnership ، pool ، ring ، trust ، union