بپایان رساندن، بمرحله نهایی رساندن سایر معانی: تمام کردن، به پایان رساندن (کار)، به فرجام رساندن، یکسره کردن، کامل کردن، تکمیل کردن، آزگار کردن، بسمند کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرمایه دار، سرمایه گذار، متخصص مالی سایر معانی: کارشناس امور مالی، مال شناس، پول یاب، مالیه چی، سرمایه گذار (عمده)
سپری، متناهی سایر معانی: فرزانه، با معرفت، فرهیخته، آموخته، والا، فراگشته، نابود، شکست خورده، کسی که کارش تمام است (یا کارش ساخته است)، پایان یافته، تمام (شده)، انجامیده، کامل (شده)، تکمیل ( ...
ماهی گیر، کرجی ماهیگیری، صیاد ماهی سایر معانی: صیاد (ماهی)، کشتی (یا قایق) ماهی گیری [نفت] متخصص مانده گیری
هیجان، انشقاق، شکستن هسته اتمی، شکافتن سایر معانی: (اتم) کافش، شکافش، (زیست شناسی - تولید مثل از راه تقسیم به دو یا چند بخش برابر) شکافت، شکافتگی [شیمی] شکافت [برق و الکترونیک] شکاف، شکافتگی ...
الت نوسانی هر چیزی، گندم کوب، خرمن کوب، شلاق زدن، کوبیدن سایر معانی: دنگ، (با خرمن کوب) کوبیدن، (با چوب یا هر چیز خرمن کوب مانند) کتک زدن، (در مورد نهنگ یا ماهی بزرگ و غیره) با دم زدن ...
باد، لاف، نفخ شکم، بادشکم، طمطراق سایر معانی: flatulency : بادشکم، نف شکم، مج
پشم گوسفند وجانوران دیگر، پارچه خوابدار، لخت کردن، پشم چیدن از، چاپیدن، گوش بریدن، سروکیسه کرد ن سایر معانی: پشم (گوسفند و حیوانات مشابه)، کرک، دزدیدن، کلاه کسی را برداشتن، مال کسی را خوردن، ...
حیوانیت، جسم، تن، گوشت، شهوت، جسمانیت، مغز میوه، در بدن فرو کردن سایر معانی: گوشت (در بدن انسان یا جانور زنده)، ماهیچه، سطح بدن، پوست، تن روی، گوشت میوه (که بین هسته و پوست قرار دارد)، میان ...
(در رستوران ها و کلوب های شبانه) نمایش روی صحن، برنامه، نمایش باشگاه های شبانه
سر، شکوفه، گل، نخبه، درخت گل، شکوفه دادن، گلکاری کردن، گل کردن سایر معانی: گیاه گل دار، بهترین بخش هرچیز، گل سرسبد، زبده، سرآمد، تریای جوانی، (شیمی - هر ماده ی پودر مانندی که از بخار تغلیظ ش ...
پرگل سایر معانی: (پوشیده از گل یا تزیین شده با گل) گل دار، گل آذینی، گل و بته دار، دارای طرح گل دار، وابسته به گل، مانند گل، گلین، گلبو، گلسان، گلدیس، (سبک ادبی و هنری و سخنگویی و غیره) پر ا ...