غیر عملی، غیر ممکن، ممتنع، نشدنی، نامحتمل، امکان نا پذیر، غیر میسر سایر معانی: ناشایند، انجام ناپذیر، (پهلوی) اتاوان، ناخوشایند، رنج آور، تحمیل ناپذیر، بی تابگر [ریاضیات] غیر ممکن، ناممکن، م ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گیرا، موثر، برانگیزنده، برانگیزنده احساسات سایر معانی: (آنچه که فکر یا احساسات را سخت تحت تاءثیر قرار دهد) برداشت گذار، اندیش گذار، شگفت انگیز، تحسین انگیز، ستایش انگیز، شکوهمند [زمین شناسی] ...
غیر محتمل سایر معانی: بعید (واروی: probable) [ریاضیات] غیر محتمل، بعید
کثیف، نا درست، ناصاف، چرک، ژیژ، ناپاک، ناخالص سایر معانی: نجس، نانجیب، بی عفت، آلوده دامن، گنهکار، هرزه، غش دار، (سخن و نگارش - پر از اشتباهات لغوی و دستوری) ناسره، ناناب [برق و الکترونیک] ن ...
نامساعد، نابسنده، غیر کافی سایر معانی: ناکافی، کم، بی صلاحیت، بی لیاقت، ناشایسته [ریاضیات] ناکافی
پوچ، چرند، تهی، احمق، بی مغز سایر معانی: بی معنی، بی چم، احمقانه، خالی، فضای نامحدود
بی دقت، غافل، بی توجه، بی اعتنا سایر معانی: سربه هوا، فراموشکار
مجسم، دارای شکل جسمانی، برنگ گوشتی، صورت خارجی دادن، مجسم کردن سایر معانی: (جسم به ویژه جسم انسانی دادن به) تن مند کردن، تناور کردن، متجسم کردن، گوشت مند کردن، حلول کردن، دیسمند کردن، شکل دا ...
دخول، گنجایش، شمول، در برداری سایر معانی: درخود داری، پیراگیری، احاطه، (سنگ شناسی - مواد خارجی پیراگیر شده در سنگ) ناسرگی، درونگیره [زمین شناسی] ادخال قطعه ای از یک سنگ در داخل سنگی دیگر. از ...
نا شناس، مجهولالهویه، نا شناخت، بانام مستعار سایر معانی: بیستار، باهویت یا لباس مبدل، به طور ناشناس، ناشناخته
عدم قبول، عدم موافقت، عدم تسلیم
تراکم ناپذیر، فشار نا پذیر، خلاصهنشدنی، کوچک نشدنی، غیر قابل تلخیص، فشرده نشدنی سایر معانی: ناهم فشردنی، ناهم چلاندنی [عمران و معماری] تراکم ناپذیر - غیر قابل تراکم [زمین شناسی] تراکم ناپذیر ...