سنگ قبر، سنگ زاویه، سنگ مزار، سنگ روی گور، سنگ بنیاد سایر معانی: سنگ قبر (که معمولا به طور عمود در سرگاه قبر کار گذاشته می شود)، سنگ روی گور که راست وامیدارند، سنگ پی، سنگ روی گور که راست وا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خود رای، خود سر، سر سخت، لجباز سایر معانی: یکدنده، حرف نشنو، قد، یک رای، لجوجانه، خودسرانه، سرسختانه، لجاجت امیز، خودسر، خود رای، لجباز، لجوج، سرسخت
بی پروا، غافل سایر معانی: بی اعتنا، بی توجه، حرف نشنو
قوی، سنگین، ثقیل سایر معانی: پر وزن، نیرومند، درشت اندام، پرزور، محکم، جانانه، مردافکن، مقدار زیاد، (عامیانه)
غایب، پنهان، مخفی، پنهانی، مستور، مکنون سایر معانی: نهان، اسم مفعول فعل: hide، نهفته، پوشیده
پوست، چرم، پوست خام گاو وگوسفند وغیره، پوشیدن، مخفی نگاه داشتن، ابشتن، خود را پنهان ساختن، پنهان شدن، پوست کندن، پنهان کردن، مخفی کردن، نهفتن سایر معانی: پنهان کردن یا شدن، نهان کردن یا شدن، ...
عقبی، پسین، واقع در عقب، مانع شدن، منع کردن، بتاخیر انداختن، پاگیرشدن، بازمانده کردن سایر معانی: بازداری کردن، جلوگیری کردن، سد راه شدن، باز ایستاندن، به تاخیر انداختن، دیراندن، پرویشیدن، اش ...
سرگرمی، کار ذوقی، اسب کوچک اندام، مشغولیات سایر معانی: (کاری که بخاطر ذوق و علاقه انجام شود نه وظیفه یا مزد) سرگرمی، خواهکاری، خواهکاره، تفنن، (قدیمی) اسب میان اندام تندرو، اسب پرزور، رجوع ش ...
چیز بی معنی، گنداب اشپزخانه، چیز بی معنی و بیمزه سایر معانی: پس مانده ی خوراک خوک
گردن کلفت، اوباش، لوطی محله سایر معانی: تبهکار، چاقوکش، (جمع) اراذل و اوباش
یاوه، مزخرف سایر معانی: (امریکا - خودمانی) چرند، زکی، د!، nonsense یاوه، بیهوده
قلاب شده سایر معانی: قوس دار، قلابدیس، هلال شکل، کجه مانند، قلابدوزی شده، (خودمانی - معمولا با : on) معتاد، خوگرفته، دیوانه ی چیزی (یا کسی)، کجه مانند hooked nose دماغ سرکج، شوهردار ...