hinder
معنی
عقبی، پسین، واقع در عقب، مانع شدن، منع کردن، بتاخیر انداختن، پاگیرشدن، بازمانده کردن
سایر معانی: بازداری کردن، جلوگیری کردن، سد راه شدن، باز ایستاندن، به تاخیر انداختن، دیراندن، پرویشیدن، اشکال ایجاد کردن، مزاحم شدن، دشوار کردن، (نادر) پشت، عقب، بخش خلفی، پشتی، عقب انداختن
سایر معانی: بازداری کردن، جلوگیری کردن، سد راه شدن، باز ایستاندن، به تاخیر انداختن، دیراندن، پرویشیدن، اشکال ایجاد کردن، مزاحم شدن، دشوار کردن، (نادر) پشت، عقب، بخش خلفی، پشتی، عقب انداختن