hooked
معنی
قلاب شده
سایر معانی: قوس دار، قلابدیس، هلال شکل، کجه مانند، قلابدوزی شده، (خودمانی - معمولا با : on) معتاد، خوگرفته، دیوانه ی چیزی (یا کسی)، کجه مانند hooked nose دماغ سرکج، شوهردار
سایر معانی: قوس دار، قلابدیس، هلال شکل، کجه مانند، قلابدوزی شده، (خودمانی - معمولا با : on) معتاد، خوگرفته، دیوانه ی چیزی (یا کسی)، کجه مانند hooked nose دماغ سرکج، شوهردار
دیکشنری
قلاب
صفت
hookedقلاب شده
ترجمه آنلاین
قلاب شده
مترادف
absorbed ، captivated ، dependent ، devoted ، enamored ، obsessed ، prone ، strung out ، under the influence