سرمایه دار، سرمایه گذار، متخصص مالی سایر معانی: کارشناس امور مالی، مال شناس، پول یاب، مالیه چی، سرمایه گذار (عمده)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محکم سایر معانی: بطور محکم، ازروی ثبات یاوفاداری، ازروی متانت
ماهی گیر، کرجی ماهیگیری، صیاد ماهی سایر معانی: صیاد (ماهی)، کشتی (یا قایق) ماهی گیری [نفت] متخصص مانده گیری
چاپلوسی، خوش ایند، خود ستایی، خوشامد، خوش آمد، تملق سایر معانی: تعریف زیادی، مداهنه، لاوه، شفرا، آشمال، پلواس، موس موس
بی عیب سایر معانی: بی عیب
فرار کردن، گریختن، بسرعت رفتن سایر معانی: ورمالیدن، دررفتن، احتراز کردن، دوری کردن، برمالیدن، (زود) سپری شدن، (زود) گذشتن
سستی، نرمی، ناچیزی، ناقابلی، پوچی، نازکی
ناک، سست، بی دوام، شل و ول سایر معانی: (نازک و بدساخت و کم دوام) پیزری، زپرتی، پوشالی، سست و بی دوام، زود خراب شو، ناپایا، غیرموجه، ناپذیرفتنی، بیخودی، بی اثر، (انگلیس) کاغذ نازک (که سابقا ن ...
تیرگی، مه، مه سفید، ابهام، تیره کردن، مه گرفتن، مه الود بودن سایر معانی: هر چیز مه مانند، غبار، دود، ابر، میغ، ماغ، تزم، سرگشتگی، گیجی، گیج کردن، متحیر کردن، سردرگم کردن، سر درنیاوردن، مه گر ...
مزخرف، نادان، ابله، احمق، ابلهانه، جاهل، نابخرد سایر معانی: بی شعور، دبنگ، ناهوشمند، گول، گولو، احمقانه، نابخردانه، با بی فکری، مسخره آمیز، مضحک، خنده آور، خجل، خجالتمند، شرمسار
بنادانی، احمقانه، ابلهانه، جاهلانه
نیا، جد اعلی، احتراز کردن، صرف نظر کردن، خود داری کردن، اجتناب کردن از، خودداری کردن از، امساک کردن، گذشت کردن، گذشتن از سایر معانی: اغماض کردن، دست کشیدن از، احتراز کردن از، چشم پوشی کردن، ...