flawless
معنی
بی عیب
سایر معانی: بی عیب
سایر معانی: بی عیب
دیکشنری
بی عیب و نقص
صفت
spotless, perfect, flawless, faultless, sound, unexceptionableبی عیب
ترجمه آنلاین
بی عیب و نقص
مترادف
absolute ، entire ، faultless ، immaculate ، impeccable ، irreproachable ، perfect ، sound ، unblemished ، unbroken ، undamaged ، unimpaired ، unmarred ، unsullied ، whole