بیده [کشاورزی - علوم دامی] مقدار پشم یک رأس گوسفند که در یک مرحله چیده میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
پشم گوسفند وجانوران دیگر، پارچه خوابدار، لخت کردن، پشم چیدن از، چاپیدن، گوش بریدن، سروکیسه کرد ن سایر معانی: پشم (گوسفند و حیوانات مشابه)، کرک، دزدیدن، کلاه کسی را برداشتن، مال کسی را خوردن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] پشم نرم و ظریف و فاقد موادگیاهی - پشم گوسفند زنده
پشم دار، پشم چیده، لخت شده، چاییده شده
coax : ریشخند کردن، چاپلوسی کردن
[ریاضیات] سیلان
تمسخر، استهزاء، خنده نیشدار، خنده، استهزاء کردن، تمسخر کردن سایر معانی: نیشخند زدن، دهن کجی کردن، به باد تمسخر گرفتن
ریشخندکنان، استهزاء کنان، باخنده تمسخرامیز
ظرفیت ناوگان [حملونقل دریایی] حداکثر گنجایش ناوگان هر سامانۀ حملونقل برای جابهجایی مسافر
سوخترسان ناوگان [علوم نظامی] ناوی که فراوردههای نفتی و مهمات را در مسیر حرکت ناوها تأمین میکند
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.