دو سایر معانی: دو (2)، دو تا، دو عدد، زوج، جفت، (ورق بازی) دولو، خال دو، (تاس بازی) دو، عدد دو، شماره ی دو، شماره دو [برق و الکترونیک] دو [ریاضیات] دو
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی پروا، بی احتیاط، بدون اطلاع، تند و بی ملاحظه سایر معانی: بدون مشورت، بی کنکاش، بدون شور و غور، نسنجیده، نامعقول، بی فکرانه
عدم توازن، اختلال مشاعر، غیر متعادل کردن، اختلال مشاعر پیدا کردن، تعادل بر هم زدن سایر معانی: نامتعادل کردن، ناهمسنگ کردن، نامتوازن کردن، (به ویژه مغز و فکر) مختل کردن، خراب کردن، آشفته کردن ...
عاری از شرم، بی خجالت، بدون شرم سایر معانی: (از شرم) سرخ نشده
بوته، درخت کوچک روینده در زیر درخت سایر معانی: (در بیشه و جنگل - درختچه ها و گیاهانی که زیر درخت می رویند) زیر رست، پاجوش، زیر گیاه
جریان تحتانی، عمل پنهانی، زیر موج سایر معانی: (گرایش یا احساس و غیره) جریان نهفته، جریان پنهان، (جریان آب یا هوا که زیر جریان دیگر حرکت می کند) جریان عمقی، جریان زیرین، زیر تاز، زیر کشند ...
پشم زیرین، زیر رست، زیر گیاه سایر معانی: رجوع شود به: underbrush، (جانور) رجوع شود به: undercoat، بوته ها و درختان کوچکی که زیر گیاه بزرگتری میروید، پشم یا رویش زیرین [آب و خاک] زیر آسمانه،ر ...
تقویت کردن، حمایت کردن از، تایید کردن سایر معانی: بلند کردن، افراختن، نگهداشتن، نگهداری کردن، حمایت کردن، هواداری کردن، حفظ کردن، پاسداری کردن [حقوق] تأیید کردن، ابرام کردن، حمایت کردن ...
غوغا، داد و بیداد، همهمه، غریو، بلوا، شورش، هنگامه سایر معانی: سر و صدا، خروش، جنجال، بانگ و فریاد، عربده جویی، های و هوی
پوچ، بی معنی، تهی، خالی، کم عقل، بی مفهوم سایر معانی: بی چم، احمقانه، تهی مغزانه، بی خردانه، پوک، رجوع شود به: idle [ریاضیات] تهی، خالی، پوچ، بی معنی
شجاعت، دلاوری، بهادری سایر معانی: valiancy بهادری، مردانگی
مردانه، دارای نیروی مردی، دارای رجولیت سایر معانی: مردوار، مردآسا، مردمانند، نیرومند، مردافکن، پرزور، قوی، قادر به جفتگیری، (از نظر جنسی) پرتوان، دارای کمر قرص، حشری