تکه و پاره، چیزهای متفرقه، چیز باقی مانده سایر معانی: خرده ریز، چیزهای جور واجور، خرت و پرت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فراز، صریح، دایر، باز، اشکار، بی ابر، مفتوح، ازاد، روباز، در معرض، رک گو، بی الایش، فاش، علنی، سرگشاده، گشوده، واریز نشده، بی پناه، باز شدن، اشکار کردن، بسط دادن، اشکار ساختن، افتتاح کردن، گ ...
دهانه، سوراخ، سراغاز، منفذ، فرصت، فتق، گشایش، چشمه، افتتاح، جای خالی، بازکردن سایر معانی: گشودن، باز شدن، روزن، روزنه، شکاف، بازگاه، پاچنگ، سرآغاز، مرحله ی اول، (شغل) جای خالی، فرصت کاریابی، ...
هتک حرمت، تخطی، از جا در رفتن، بی حرمت ساختن، بی عدالتی کردن سایر معانی: کار خشونت آمیز، عمل شنیع، تعدی، ظلم، شناعت، خشونت، توهین شدید، خوار داشت، اهانت، خشم شدید (در نتیجه ی توهین و غیره)، ...
محظوظ کردن، بیش از حد لذت بردن سایر معانی: بسیار خشنود کردن، بسیار مسرور کردن
از فرط خوشی از خود بیخود شد، عرش را سیر کرد
مالکیت، دارندگی سایر معانی: دارا بودن، کدیوری [حسابداری] مالکیت [عمران و معماری] تملک - مالکیت [حقوق] مالکیت
بهشتی، مینوی، ملکوتی، پردیسی، جنتی، فردوسی (paradisiac هم می گویند)
ناسازنمای پسانداز [اقتصاد] افزایش نهایی تمایل به پسانداز که به کاهش سطح تعادلی پسانداز منجر میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
راه، رد، پروانه، گذرگاه، بلیط، گردونه، عبور، معبر، گذر، گدوک، گذرنامه، جواز، عقب گذاشتن، پاس دادن، تصویب شدن، رایج شدن، وفات کردن، تمام شدن، سبقت گرفتن از، مرور کردن، سرامدن، عبور کردن، گذشت ...
میهن پرستی سایر معانی: میهن دوستی، وطن پرستی، عرق ملی
فقیر کردن، گدا کردن سایر معانی: بی چیز کردن، لات و لوت کردن، مفلس کردن