بی قرار، هرزه، پر شهوت، نرم، لیز، گریز پا سایر معانی: بی ثبات، لغزنده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوشش، رداء، خرقه، بالا پوش، شنل زنانه، کلاه توری، پوشیده شدن سایر معانی: شنل، ردا (به طور مجازی نشان قدرت و ارج است)، پنهان ساز، دربرگیر، پوشاندن (مانند شنل یا روپوش)، پنهان کردن یا شدن، روی ...
یاغو، صدای گربه، میو، مرغ نوروزی اروپایی، اصطبل، در اصطبل نگهداری کردن، موی ریختن، میومیو کردن، حبس کردن، پر ریختن سایر معانی: (معمولا با: up) در قفس کردن، محبوس کردن، (از نظر) پنهان کردن، ق ...
لباس توی خانه بانوان سایر معانی: (زنانه) لباس خواب، جامه ی غیررسمی، لباس خانه، neglige : لباس توی خانه بانوان [نساجی] کیمونو( اباس رسمی ژاپنی)
(خودمانی) 1- خل، دیوانه 2- غیر عادی، عجیب و غریب
بسته، قوطی، بسته کوچک، بسته بندی کردن سایر معانی: بسته ی کوچک، پاکت، جعبه ی کوچک (معمولا مقوایی)، (در اصل) یک بسته نامه، رجوع شود به: a packet boat، (انگلیس - عامیانه) پول زیاد، قوطی سیگار و ...
گرفتار، شیفته، پریشان حواس، پرمشغله سایر معانی: کاملا در فکر چیزی، مجذوب، دلواپس، دربند چیزی، از پیش سرگرم، از قبل مشغول (کاری)، (نام هایی که در رده بندی موجودات به کار می روند) قبلا استعمال ...
تایر روکش شده، روکش کردن، روکش زدن سایر معانی: (تایر اتومبیل) دوباره روکش کردن (retread می گویند)، مخفف: recapitulate، روکش کردن لاستیک
فرو نشاندن، سرکوب کردن، باز فشردن، باز کوفتن، در خود کوفتن سایر معانی: (درخود) خفه کردن، خودداری کردن، جلوی (خود را) گرفتن، فروداشتن، (روان شناسی) واپس راندن، قلع و قمع کردن، خواباندن، (سخت) ...
پوشش، رداء، خرقه، جامه بلند زنانه، لباس بلند و گشاد، خلعت، جامه دربر کردن سایر معانی: ردا پوشیدن یا پوشاندن، جامه برتن کردن، جبه، لباس رسمی (قضات و استادان و غیره)، لباس حمام، رب دوشامبر، (ق ...
تراوش کردن، پنهان کردن، ترشح کردن سایر معانی: تراویدن، نهان داشتن، مخفی نگهداشتن، اختفا کردن، نهفتن
خود خواه، خود پرست، خود پسند سایر معانی: خودخواهانه، خودپسندانه