[نساجی] محلول پلیمری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شناور مایعبَر [حملونقل دریایی] ← مایعبَر
واژههای مصوب فرهنگستان
کشتی، صندوقچه، قایق سایر معانی: (در اصل) صندوق، خزانه، رجوع شود به: ark of the covenant، (در کنیسه) پستویی که تورات را در آن نگه می دارند، پناهگاه، پشت وپناه، ملجا، (انجیل) کشتی نوح، کشتی ته ...
طاس، پیاله، جام، کاسه، قدح، کاسه رهنما، با توپ بازی کردن سایر معانی: تاس، شاه کاسه، بادیه، به اندازه ی یک کاسه یا قدح، کاسه شکل، جام سان، بخش پهن برخی چیزها، بخش گرد و توخالی برخی چیزها، مسا ...
پیاله، جام، کاسه، فنجان، جام باده، در عشاء ربانی سایر معانی: لیوان شراب، چمانه، (گیاه شناسی) استکانی، گل استکانی شکل
خمره، سبو سایر معانی: (کوزه یا بستو) سفال، سفالینه، ظرف سفالی، سفال شکسته، پاره سفال (قطعات شکسته ی ظرف سفالی)، (محلی - بیشتر در انگلیس)، دوده، کثافت، رنگی که پارچه ی تازه رنگرزی شده پس می د ...
ظرف مخصوص ذوب فلز، بوته آهنگری، امتحان سخت سایر معانی: آزمون دشوار، بوته ی آزمایش، محنت، شور (چیزی)، محک تجربه، (فلزکاری) بوته، دیگ گداز، دیگ کوره (کاواکی ته کوره ی گداز که فلز گداخته در آن ...
مجرا، خط سیر، مجرای لنف، لوله کوچک سایر معانی: (برای آبگونه و گاز) لوله، معبر، راهاب، گذار، قنات، درون کند، آب رسان، (کالبدشناسی - مجرای بدن مانند پیشابراه و اشک راه) مجرا، - راه، تراوراه، ( ...
کوزه، ابریق، ابدستان، افتابه، تنگابخوری اطاق خواب سایر معانی: (ظرف آب که دارای دهانه ی گشاد است) پارچ، مشربه
قرابه، تنگ، تنگ دستهدار و لولهدار سایر معانی: تنگ شراب، شراب خوری (که گردن دراز و دسته دارد)
جنبش، خم، تکان، سبو، لرزه، بلونی، کوزه دهن گشاد، شیشه دهن گشاد، دعوا و نزاع، لرزیدن صدای ناهنجار، اثر نامطلوب باقی گذاردن، مرتعش شدن، ناجور بودن، تصادف کردن، نزاع کردن، لرزاندن، طنین انداختن ...
ناوگان، نیروی دریایی، بحریه، کشتی جنگی سایر معانی: قوای بحریه، همه ی ناوهای جنگی یک کشور [نساجی] سرمه ای رنگ - آبی تیره