معنی

طاس، پیاله، جام، کاسه، قدح، کاسه رهنما، با توپ بازی کردن
سایر معانی: تاس، شاه کاسه، بادیه، به اندازه ی یک کاسه یا قدح، کاسه شکل، جام سان، بخش پهن برخی چیزها، بخش گرد و توخالی برخی چیزها، مسابقات نهایی تیم های فوتبال امریکایی (به آن bowl game هم می گویند)، رجوع شود به: washbowl، (در مستراح فرنگی) داخل قدح مانند مستراح که آب در آن می ایستد، لگن، زمین گرد و فرورفته (مثل کاسه) که اطرافش تپه یا کوه باشد، (امریکا) ورزشگاه، استادیوم، (مثل توپ بولینگ) قل خوردن، با یکنواختی و تندی حرکت کردن، (در بولینگ) امتیاز آوردن، (در بازی بولینگ) توپ چوبی، گوی چوبین، حرکت یا طرز انداختن گوی چوبین، طبلک یا چرخک (در برخی ماشین آلات)، بولینگ (بازی) کردن، توپ را از زیر کتف (در مقابل ((روی کتف))) رها کردن، (بازی کریکت) توپ را به سوی چوگان دار پرتاب کردن، چوگان دار را حذف کردن، مسابقه وجشن بازی بولینگ، نفت کاسه رهنما دستگاه ابزارگیری
[عمران و معماری] کاسه توالت - کاسه دستشویی
[کامپیوتر] جام
[نساجی] ظرف شستشوی پشم - غلتک کوچک تماس با صفحه بادامک - بادامک - غلتک
[ریاضیات] کاسه، پیاله، کاسه ی راهنما، جام

دیکشنری

کاسه
اسم
bowl, socket, drinking cup, chalice, mazerکاسه
cup, Grail, goblet, bowl, chalice, glassجام
cup, bowl, chalice, beaker, horn, porringerپیاله
tun, bowlقدح
bowl, die, dib, porringerطاس
bowlکاسه رهنما
فعل
bowlبا توپ بازی کردن

ترجمه آنلاین

کاسه

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.