معنی
سایر معانی: (صدای خشن و ناموزون ایجاد کردن) صدای گوشخراش در آوردن، صدای ناهنجار ایجاد کردن، (با: on) اثر ناخوشایند داشتن (بر کسی)، (به شدت) برخورد کردن، اختلاف پیدا کردن، دعوا کردن، ناسازگار بودن، (با ضربه ی ناگهانی) تکان دادن، مرتعش کردن، یکه خوردن، تکانه، ضربه، برخورد (شدید)، مرافعه، لرزش، ارتعاش، (ظرف شیشه ای یا سفالی یا سنگی دهان گشاد و معمولا استوانه ای و بدون گردن) بستو، بستک، بانکه، خمره، شیشه، به اندازه ی یک بستو (jarful هم می گویند)، (از ریشه ی عربی)، (قدیمی) چرخش، گردش، ضربت، خوردن، تصادف
[صنایع غذایی] شیشه دهان گشاد : ظرف شیشه ای با دهانه گشاد که از آن معمولا برای بسته بندی و عرضه بعضی مواد غذایی استفاده میشود.
[زمین شناسی] مته لرزشی،ضربه کوب در ابزار حفر این قطعه در بالای ساقه مته قرار دارد و وظیفه آن کمک به خروج وبالا کشیدن مته است.ازدو حلقه طویل که درون یکدیگر قرار دارند تشکیل شده است.
[معدن] دنگ (حفاری)