بخش زیرین، زیر، (امور مالی و بازرگانی) کسادی، کاهش قیمت ها، زیان (معمولا به صورت: روبه کاهش یا کسادی on the downside)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تجاوز کردن، متجاوز شدن از، تجاوز کردن از، متجاوز بودن، بالغ شدن بر، قدم فراتر نهادن، تخطی کردن از سایر معانی: (از حد چیزی) تجاوز کردن، پافراگذاشتن، تخطی کردن، - تر بودن، فراتر بودن، گذشتن از ...
مناسب، مقتضی، تهورامیز سایر معانی: سودمند، مصلحت آمیز، صلاح، مفید، مدبرانه، درخور، (مصلحت آمیز ولی نه اخلاقی یا منصفانه) ناگزیر، ناگزیرانه، رایزنانه، ستوهمند (انه)، مستاصل، از روی استیصال، ت ...
عملی، ممکن، امکان پذیر، محتمل، شدنی، میسر سایر معانی: کردنی، کنش پذیر، شایند، باور کردنی، باورپذیر، باورین، مناسب، شایسته، سزاوار [ریاضیات] قابل قبول، شدنی، قابل دسترس، شدنی، عملی، امکان پذی ...
پر منفعت سایر معانی: سودآور، دارای درآمد، استفاده دار، پولساز، انتفاعی، سودمند، مفید، بافایده
سرنوشت، قضا، روی دادن، اتفاق افتادن سایر معانی: بخت، قسمت، (قدیمی) رویداد (به ویژه ناگوار)، واقعه، (اتفاقا) روی دادن، رخ دادن، (انگلیس - محلی)، پوشاندن (با لحاف و غیره)، پوشش، بالا پوش ...
مضر، موذی، پرگزند سایر معانی: آسیب آور، زیان بخش، پرزیان، گزایان، آسیب ناک
اغفال کردن، فریب دادن، چشم بندی کردن سایر معانی: گول زدن، کلک زدن، فریبکاری کردن، (در اصل) چشم کسی را بستن
مضر، موذی، پر ازار سایر معانی: آسیب آور، زیانبخش، زیانمند، گزندآور، دردآور، گزایان، رنج آور
مانع، محظور، اشکال، گیر، رادع سایر معانی: (هرچیزی که جلوگیری کند یا به تاءخیر اندازد) مانع، جلوگیر، پاگیر، دست و پاگیر، سربار، درنگ انگیز، راه بند، بازدار، (نقص گفتار) لکنت، گرفتن زبان، تته ...
ناجور، ناراحت سایر معانی: زحمت آور، اسباب زحمت، مصدع، ناراحت کننده، دردسرآور، بی موقع
راهنمایی، سبقت، رهبری، تقدم، سر پوش، مدرک، هدایت، راه آب، سرب، شاقول گلوله، پیش افت، سرب دار، رنگ سربی، بردن، سوق دادن، رهبری کردن، سرب پوش کردن، با سرب اندودن، بران داشتن، راهنمایی کردن، هد ...