hoodwink
معنی
اغفال کردن، فریب دادن، چشم بندی کردن
سایر معانی: گول زدن، کلک زدن، فریبکاری کردن، (در اصل) چشم کسی را بستن
سایر معانی: گول زدن، کلک زدن، فریبکاری کردن، (در اصل) چشم کسی را بستن
دیکشنری
هودویک
فعل
hoodwinkچشم بندی کردن
deceive, cheat, fool, humbug, delude, hoodwinkفریب دادن
deceive, beguile, delude, entrap, hoodwink, blindاغفال کردن
ترجمه آنلاین
کلاهبرداری
مترادف
bamboozle ، beat out of ، bilk ، bluff ، buffalo ، burn ، cheat ، con ، defraud ، double cross ، dupe ، fake ، fleece ، fool ، gull ، gyp ، hoax ، hornswoggle ، kid ، mislead ، pull a fast one ، pull the wool over one's eyes ، scam ، screw ، suck in ، swindle ، take advantage of ، take for a ride ، take to the cleaners ، trick ، victimize