ارام کردن، ساکت کردن، تسکین دادن، تسلی دادن، استمالت کردن، دل بدست اوردن، دلجویی کردن سایر معانی: (با چاپلوسی یا چرب زبانی و غیره) استمالت کردن، دل به دست آوردن، نوازش کردن، (درد و غیره) تسک ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(هواپیما واتومبیل و غیره) هوا لغز، هوا لغز شده، (کشتی و غیره) آب لغز، آب لغز شده، بهسامان، ساده و پر بازده، عاری از تزئینات یا جزئیات زیادی، تر و تمیز، موثر و ساده، ساده ودلپسند، ساده ودلپسن ...
هم زمان، همگاه، هموقت سایر معانی: رجوع شود به: synchronous، synchronous : همگاه [ریاضیات] همزمان
(اسب) خوش گام، خوش خرام، دقیق گام، خوش روش، بهمه جور قدم تربیت شده اسب، قابل، حسابی
خود ارا، خود ارا، تر و تمیز، وفادار، قابل اعتماد، سرحال، شیک، از حرکت بازداشتن، دویدن سایر معانی: مخفف: (trigonometric(al، (انگلیس - قدیمی)، آراسته، درست، بی عیب، دقیق، مو به مو، (محلی - برا ...
چرخ، با چرخ کوچک مخصوص غلتاندن، چاپلوسی کردن سایر معانی: (در اصل) چرخ کوچک یا بلبرینگ، چرخک، چرخه، (مخفف: truckle bed) تختخواب چرخدار، با چر کوچک مخصوص غلتاندن
ناتوان، عاجز سایر معانی: ناقادر، بیچاره
غیر قابل قبول، نپذیرفتنی [ریاضیات] ناپذیرفتنی، غیر قابل قبول
تا، تا وقتی که، وقتی که، تا اینکه سایر معانی: (اسکاتلند) به سوی [ریاضیات] تا آنجا، تا این که
در، در برابر، بسوی، پیش، بطرف، سوی، تا نسبت به، روبطرف سایر معانی: به، نسبت به، با، (قدیمی)
ویژگی آنچه با میزان اطلاعات موجود روز یا ویژگیهای روز مطابقت داشته باشد [عمومی]
واژههای مصوب فرهنگستان
مبدل گشتاوری که محورهای ورودی و خروجی آن میتوانند از طریق یک کلاچ اصطکاکی مستقیما به هم متصل شوند و درنتیجه از اتلاف انرژی جلوگیری شود [قطعات و اجزای خودرو] ...