معنی

در، در برابر، بسوی، پیش، بطرف، سوی، تا نسبت به، روبطرف
سایر معانی: به، نسبت به، با، (قدیمی)

دیکشنری

به
حرف اضافه
unto, toسوی
to, toward, unto, into, against, atبسوی
before, to, unto, withپیش
toward, to, into, at, unto, onبطرف
against, to, versus, for, untoدر برابر
to, untoروبطرف
to, untoتا نسبت به
at, to, about, untoدر

ترجمه آنلاین

به

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.