ریزابه [زمینشناسی] رودهایی که به رودی بزرگتر بپیوندند
واژههای مصوب فرهنگستان
شاخه، انشعاب، خراج گذار، خراجگزار، فرعی، تابع سایر معانی: جزیه دهنده، گزیت دهنده، ساو پرداز، (رودی که به رود دیگری می ریزد) شاخابه، رود شاخه، رود فرعی، ریزابه، خراجی، ساوی، وابسته به خراج و ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] شاخابه موخر، رود یازو.
پخش کننده، شعبه رود، توزیعی، انشعابی سایر معانی: (شاخه ای که از رودخانه جدا می شود و دوباره به آن برنمی گردد) شاخابه، پخشابه [عمران و معماری] رودشاخه [زمین شناسی] مجرای پخش آب، رود فرعی، شاخ ...
[زمین شناسی] یخسار شاخابه ای هر جریان یا زبانه یخ که به خارج بخش پائینی یک یخچال جریان می یابد – پایانه فرعی یا خروجی یک یخچال توده ای. مقایسه شود با : یخچال خروجی – نیز ببینید :glacial lobe ...
شاخ، شاخه، شعبه، ترکه، بخش، انشعاب، رشته، فرع، منشعب شدن، شاخه دراوردن، شاخهشاخه شدن، گل و بوته انداختن، مشتق شدن، جوانه زدن، براهجدیدی رفتن سایر معانی: شاخ درخت، برزه، برسم، کنگ، شخ، شاخه آ ...
نهر سایر معانی: فرکند، ارغاب، مادی، (انگلیس) خور، شاخابه، آبنای، خلیج کوچک [عمران و معماری] جویبار - آبراهه - آبنای - جویبار ساحلی [زمین شناسی] نهر، جویبار، آبنای، جویبار ساحلی [آب و خاک] نه ...
رود، رودخانه سایر معانی: شط، هر چیز رود مانند، چوب بر، هیزم شکن، چاک دهنده [عمران و معماری] رودخانه - نهر - رود [کامپیوتر] رودخانه - مسیری از فضای سفید میان کلمات که به نظر می رسد در یک نوشت ...
جریان، نهر، جوی، جماعت، رود، مسیل، ساطع کردن، بطور کامل افراشتن، جاری شدن سایر معانی: جویبار، کملکان، کوران، وزش، آبگشت، سیاله، روندگی، (نور) اشعه، فروغ، (ترافیک و غیره) زنجیره، کاروان طولان ...
نهاد، فاعل، مطلب، مبتدا، شخص، در معرض، شیی، تحت، مبحث، موضوع مطالعه، زیرموضوع، موکول به، موضوع، در خطر، تحت تسلط، مادون، مطیع، مشمول، در معرض گذاشتن، تحت کنترل دراوردن، در معرض بودن یا قرار ...
مادون، تابع، مرئوس، پایینی، فرعی، مرئوس، تابع، وابسته، مادون، فرمانبردار، مطیع، تابع قرار دادن، زیردست یا مطیع کردن سایر معانی: زیر دست، دون پایه، ثانوی، یاور، دوم، تحت انقیاد، تحت استیلا، ( ...
رودهایی که به رودی بزرگتر بپیوندند [زمینشناسی]